با من رفت وآمد نکن
رفتن فعل قشنگی نیست
با من فقط راه بیا...
با من رفت وآمد نکن
رفتن فعل قشنگی نیست
با من فقط راه بیا...
گذشتم،گذشتی!
من از یک دنیا برای تو و تو از من برای...
عشق مهمان مودبی است
که ورود خود را با ضربان قلب اعلام میکند...
هفت سینم سین سیمایت را کم دارد...
این روزها خبری نیست جز سیر صعودی
دلتنگی های من برای تو...
حالا حرفهایمان بماند برای بعد
دلخوری هایمان
دلتنگی هایمان
وتمام اشکهای من
تنها به من بگو
با او چگونه میگذرد
که با من نمی گذشت . . . ؟
دل است دیگر
عاشق میشود
بی قرار میشود
دلتنگ میشود
هنوز نرفته ای ومن به اندازه هزاران سال دلتنگ چشمانت شده ام
هنوز نرفته ای ومن دیوانه نبودنت شده ام
دل است دیگر
دوریت برایش مرگ است مرگ
کاش باور کنی دوست داشتنت تنها دارایی من است
با بی تفاوتی ات مرددم نکن که گمان کنم آن را هم ندارم،
تمـــــنا میکنــــم!!!
پاک میکنم،مینویسم پاک میکنم،مینویسم
املایم ضعیف نیست،از تکرار اسمت لذت میبرم...
هوایتــــــ را به سمتــــــ من کج کن...
این روز ها بدجور نفســــــ تنگی گرفتمـــــ ، میگویند هوا آلوده استـــــــ
هر هوایی که تو در آن نباشی آلوده استـــــــ...
اشك ها قطره نيستند
بلكه كلماتي هستند كه مي افتند
فقط بخاطر اين كه:
پيدا نمي كنند كسي را
كه معني اين كلمات را بفهمند...
تنــــهایی همین است
تکرار نامنظم من بـــی تو
بی آنکه بدانی من برای تو نفس میکشم...
زمســـتان سرد نیست،درد اســــت
وقتی دستهایم تنها خودم را به آغوش میکشند !
صدای گام های تو
ضربان زندگی من است
با من راه بیا
هنوز تشنه ی زنده بودنم
دلم هواييت شده است..........
همان هوايي كه هيچ وقت در واقعيت به مشامم نرسيد.....
خسته ام از نبودن هايت...........از مجازي بودن هايت........
خسته ام از نديدن هايت...........جز قاب عكسي ديدن هايت.........
بي منطق ترين عضو بدنم چشمهايم اند.
مي بينند كه ديگر دوستم نداري
اما هنوز تشنه ديدنت هستند
هوايت كه به سرم ميزند
ديگر در هيچ هوايي،
نمي توانم نفس بكشم!
عجب نفس گير است
هواي بي تـــــــــو!
آرزوی قشنگیست...
داشتن ردپای تو کنار ردپای من
بر دشت سپید پوشیده از برف
اما هنوز نه برف اومده ونه تو
باتو بودن برایم عادتی ساخت که بی تو بودن را نتوانم تحمل کنم...
تعداد صفحات : 9